امشب بالاخره نامه رو شروع کردم.

براش نوشتم که حس ورتر  رو دارم. هرچند که لوته ای رو از دست ندادم.


+ عزیزدلم

برایت خوانده بودم "بنشین رفیق تا که کمی درد دل کنیم/اندازه ی تو هیچکس مهربان نبود/اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند/ هرگز کسی هرآنچه که می گفت آن نبود"


یادمه پارسال وقتی نشسته بودیم توی زیرگذر میدون ولیعصر براش خوندم.

حالا میخوام حرف بزنم. می خوام بگم این چهارماه چی بهم گذشت که سکوت کردم و دوباره از همه دورتر شدم.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها