در حالی که سرمای نیمه شب توی اتاقم حس میشه به این فکر می کنم که مدت هاست از احساس نیازم به دوباره نوشتن گذشته و هربار نادیده گرفتمش. نیازی که عصر جمعه ها چندبرابر حس میشد.
خوندن توییت های قدیمی و یادآوری حس و حال لحظاتی که توییتی نوشته و ارسال می شد و مرور دفترچه های نوجوانیم این دلتنگی رو به شدت بیشتر کرد.
تصمیمم بر این شد که برای خودم هم که شده بنویسم. ( هرچه قدر ساده یا کوتاه)
اما جایی نه به شلوغی وردپرس و توییتر که لابه لای نوشته های بقیه گم بشم و نه به خلوتی دفترچه های قدیمی و خاک خورده م.
لذا رهیدیم و به اینجا رسیدیم.

مشخصات

آخرین جستجو ها